بهمن ۱۴، ۱۳۸۹

خام نه ای برای خامنه ای؟


آسمان انتظار عجب دیدنی است.چشم ها را باید شست و سپهر را جور دیگر باید دید. قدر سپهر را دانست و آسمان را گل نکرد. حق آسمان خوشید و ماه است. خورشید و ماه اهل آسمانند و روزگارشان خوب خوب است   و ما مانده ایم و درمانده در این روزگار بی آموزگار. ایرادم نکنید بابت تکرام.. ادبیات ستاره 2 کلمه بیشتر نمی شناسد: خورشید و ماه.  و این دو هرگز از هم جدا نمی شوند چه رسد در ادبیات من ..
انتظار ماه، به سخره گرفته وسعت آسمان را ... دارد مقتدایی می کند ستاره ها را در آسمان ..انتظار دارد کم کم همه گیر می شود و روزگار، پیر.. دارد ستاره ها را هم، هم نوا می کند با ندای قنوت نماز جمعه اش:« اللهم عجل لولیک الفرج»..فردا یکی از آن جمعه هاست. که آسمانش تماشا دارد... حیف به آن چشمانی که نبییند این آسمان را! آسمانی که ماه و ستاره ها هم صدا با هم نوای انتظار سر خواهند داد...  مهم نیست این ستاره ملیتش کجایی است: ایرانی، تونسی ، مصری و یا لبنانی و یا هرجای دیگر، مهم این است که اهل آسمان است و روزگارش بی آموزگار بد ... و ننگ است برایش این روزگار تنگ.. این جاست که انتظار، ملیت نمی شناسد و  حریت می شناسد... و میشناسم جوانک مسلمانی را در آن سر دنیا به مقتدایی ولی امر مسلمین سید علی نائب امام زمان، جلوی عبارت « أین بقیه الله؟» مثل من ،سر خم نمی کند از روی شرم. او جواب أین بقیه الله را خوب می داند. او شاگرد سید علی است در کلاس انتظار.. مدح کردن من از سید علی هم دارد رتبه ام را در کلاس انتظار بالا می برد.. یقین دارم که هرگاه مدح سید علی می کنم دل مهدی شاد می شود و اگر دل یوسف زهرا شاد شود دل زهرا ست که شاد می شود و دل خدا...
کاش دل ما هم به اندازه سید علی تنگ مهدی بود...بار انتظار را او دارد به دوش می کشد و بار ادعا را ما... افسوس بر ما اگر انتظار را از چشم گریان او یاد نگیریم... افسوس بر ما اگر انتظار را از دست مجروح او یاد نگیریم...افسوس بر ما اگر خام باشیم  برای خامنه ای!!! خامنه ای یار پخته می خواهد... خامنه ای دلش پر است از یار خام... حال بیینیم  برای نائبش چگونه بوده ایم تا برسیم به صاحبش...خام نه ای برای خامنه ای؟؟؟
.................................................................................................................................
 پی نوشت: سلام..بابت تاخیرم از همه دوستان معذرت می خوام. 21 بهمن تو تبریز قراره رونمایی داشته باشیم از چند تا نرم افزار و کتاب با عنوان چهله انتظار... شبانه روز مشغولیم به کارای اون.دلم پره از حرفهای گفتنی و نگفتنی.حیف که مجالش نیست.این نوشته رو هم بین کارا با عجله نوشتم..اگه امام زمان بخواد قراره 28 بهمن دیدار روی ماه حضرت ماه نصیب ما هم بشه. و همین کافیه ما رو... لحظه شماری می کنیم اون روزو.. دعا کنید این نعمت بزرگ نصیب ما هم بشه...دعا کنید..

۱۰ نظر:

سید علی گفت...

حاجی سلام.کجا بودی؟؟ پس از اندی سال متنت عالی بود.مثل همیشه.

روح الله گفت...

سلام داداش
علی بود مثل همیشه !!!!
ولی خیلی دیر کردی!!
خسته نباشی واقعا خیلی کار می کنی !!!
یه قول می دی ؟؟؟؟
فیلم های رو که داری کار می کنی بزاری تو وب لاگ تا همه ببینن؟؟؟ خواهشششش می کنم!!!!!
ارادتمند
منتظر کارای بعدی هستم

چترباز گفت...

خدا قوت
یا علی

مالک گفت...

سلام مرتضی خیلی عالی بود.انشاله دیدار قسمتت بشه حاجی... منو هم دعا کن

اشراق گرافیک گفت...

"اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان (عج) "
سلام.
انشاءالله روزی برسه که چشم ما هم به جمال آقا روشن بشه.

با پوستری از امام خمینی (ره) ، به روزم!

مذهبي والپيپر گفت...

اللهم عجل الوليك الفرج
سلام بسيجي
مطالب خيلي خیلی عالی بود
التماس دعا

ناشناس گفت...

هرچندکه منتشرنمیشه…
امروز ۱ اسفند که م.ولیعصر بودم به حقانیت شما و رهبرتان و شیوه عملکردتان ایمان آوردم.
حق با آن است که رویش را میپوشاند،
کلاهخود و لباس ضدضربه و سپر ساخت کشور بیگانه برتن دارد(که اورا از پاسداران صهیونیسم هم وحشیتر مینمایاند)،
اسلحه ساخت بیگانه دردست دارد،
با باتوم ساخت بیگانه بر سر و صورت جماعتی رنج دیده که او آنها را فریب فتنه خورده ای بیش نمیپندارد میکوبد،
و برموتورساخت بیگانه سوار است و به لطف بنزین بیگانه بر جماعتی که ذکرشان رفت میتازد.
درود برشما بسیجیان و پاسداران و امنیتیها که با ابزارهای ساخت بیگانه بر این جماعت جلبک و سبزک و منافق فریب خورده بیگانه می‌خروشید و بر دردشان می‌افزایید.
درود بر شما و رهبرتان که ابزار ساخت بیگانه را با نام و یاد او به کارمیبرید.
درود برشما

ناشناس گفت...

سلام داداش هم اتاقی قدیمی هستم,ازاین که میبینم دوباره مینویسی خوشحالم به ما هم سر بزن
در ضمن سایتت هم فیلتر شده!!!!!!

ناشناس گفت...

وسلام نام خداست
بروزم با " بدون شرح " منتظرم البته با نظر
آینده از آن ماست

ر.م گفت...

سخت است که این خانه به هم ریخته بـاشد

بر چـــــــــادر تو جـــــای قدم ریخته بـاشد

سخت است که از چادر تو غنچه ی سرخی

با ضربه ی شــــــــلاق ستم ریخته بــــاشد

بســـــــــــتند اگر دست علی را زکلامـــت

با هـــــــــر نفســـــی تیغ دو دم ریخته باشد

عمــــــــریست که با هر نفس سوخته مادر!

بـــــــــــر سینه ی ما داغ حرم ریخته باشد

ای کاش کــــه بــــــــر آتش پشت در خانه

رودی شــــــــده بـــاشد بـدنم ... ریخته باشد

یک مشــــت پــــــــــر سوخته از بال کبوتر

بر چــــــــــادر تو جـــــــای قدم ریخته باشد